یـا امیر المومنین حیدر کرار (ع

امام على عليه السلام:

 

ما أقبَحَ بِالإنسانِ باطِناً عَليلاً وظاهِراً جَميلاً؛

 

چه زشت است كه آدمى، باطنى بيمار و ظاهرى زيبا داشته باشد!.

 

غرر الحكم، ح9661


نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 13:49 توسط راحله 313| |

 

کريمه اهل بيت حضرت معصومه (س)

 

حضرت معصومه ( س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب کريمه اهل بيت ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است.

 

بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است.

 

در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي که با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: بر تو باد به زیارت کريمه ی اهل بيت.


نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 13:2 توسط راحله 313| |

 

فضیلت زیارت

 

در باره فضیلت و پاداش عظیم زیارت آن بزرگوار روایات متعددی نقل گردیده است. از جمله اینکه امام رضا (ع) به یکی از برجسته ترین دانشمندان و محدثان اهل قم می فرماید: 

 

« ای سعد (بن سعد) از ما نزد شما قبری است» سعد بن سعد می گوید: آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) رامی گویید؟ امام رضا (ع) می فرمایند: آری، هر کس او را زیارت کند در حالی که آگاه به حق او باشد، بهشت از آن اوست »

 

از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: « هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب گردد» و در جایی دیگر روایت شده: «زیارت او همسنگ بهشت است» از امام جواد (ع) نیز این گونه نقل شده است: « هر کسی قبر عمه ام را در قم زیارت کند، به بهشت خواهد رفت.»


عوالم، ج 21 ص 331

 
 

نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 12:50 توسط راحله 313| |

 

بخشی از آثار و برکات حضرت معصومه علیها السلام در قم


ورود حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به شهر قم و دفن پیکر مطهر آن بانوی کبریا در این شهر، آثار و برکات فراوانی را به همراه داشته است. از لحظه ورود نبیره رسول الله صلی الله علیه و آله به قم، پیوسته این شهر از جهات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عمرانی و اقتصادی رو به رشد و پیشرفت نهاده است. تاثیر این واقعه تاریخی را می توان با مطالعه زوایای تاریخی این شهر به دست آورد. برکات این بانوی مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود می رسد که بدانیم تاثیر وجود آن حضرت در تحولات تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی نه تنها در محدوده یک شهر بلکه گاهی در کل کشور ایران بوده و یا حداقل وقایع وحوادث کشور ایران به نوعی مرتبط با شهر قم می باشد.

برکات حضرت معصومه در شهر قم و تاثیر این شهر بر کل ایران آنچنان مهم بوده و هست که سال ها دل و دیده میلیون ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است. این تاثیر نه تنها برای زائران مشتاقی که از راه های دور به عشق زیارت مرقد مطهر این دخت عصمت و یادگار امام موسی علیه السلام با ارادت خالصانه به این مکان مقدس می شتابند ملموس است بلکه حتی برای کسانی که با انگیزه های غیر مذهبی وارد این مکان شده اند و یا از این دیار عبور کرده اند، پرجاذبه و شگفت انگیز بوده است. در عظمت و شکوه ظاهری این بارگاه مقدس، حقیقت و معنویت خاصی نهفته است که ناخود آگاه هر بیننده ای را به سوی آن متوجه ساخته و دل و دیده اش را صید می کند.

در اینجا اعترافات چند تن از افراد خارجی را که در قرن های گذشته از قم دیدن کرده و در لابلای سخنان خود به نقش ارزنده این بانوی ملکوتی و تاثیر بارگاه آن حضرت در شهر قم اشاره کرده اند، مرور می کنیم.

«اوژن فلاندن » جهانگرد فرانسوی و دانشمندی که در زمان محمد شاه قاجار در سال های 1219 و 1221 شمسی به اتفاق هموطن هنرمند خود «پاسکال کست » به ایران آمده است، در مورد اهمیت و نقش شهر قم و مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام چنین می نگارد: «مقبره فاطمه که ایرانی ها «معصومه » می نامند در تمام مشرق، احترامی به سزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، فاطمه نوه علی است. از پادشاهان ایران، شاه عباس دوم، شاه صفی و فتحعلی شاه در قم مدفونند. تیمور لنگ به قم چندان لطمه نرسانده و شاید از برکت فاطمه باشد» . (13)

«کارل بروگش » جهانگرد آلمانی نیز که اوضاع ایران را در سده نوزدهم میلادی از دید مادی خود بررسی کرده است، در مورد عظمت ظاهری شهر قم و حضرت معصومه علیها السلام چنین می گوید: «دورنمای قم به معنای واقعی کلمه از فاصله چند میلی می درخشد، زیرا گنبد زیارتگاه این شهر را با ورقه هایی از طلا پوشانده اند که نور آفتاب را به شکل خیره کننده ای منعکس می کند. شاهان ایران علاقه زیاد دارند به این که گنبد بناهای مقدس را با ورقه های طلا و نقره بپوشانند. طلا کاری ها و نقره کاری های زیبای ضریح مقدس واقعا چشم را روشن می کنند. خدمتکارانم پیوسته از شکوه و جلال گنبد و مقبره فاطمه در قم سخن می گفتند.

نه فقط زندگان بلکه مردگان نیز به سوی این مزار جلب می شوند; زیرا بسیاری از ایرانیان وصیت می کنند که پس از مرگ در جوار این بانوی مقدس دفن شوند. قم مدفن قدیسین هم هست. بنا به گفته اهالی محل، قم دارای 444 امامزاده کوچک و بزرگ است » . (14)




به هر حال بعد از ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم و دفن پیکر مطهر آن حضرت در این سرزمین مقدس، علویان و سادات بیشتری به این شهر روی آوردند، توجه شیعیان به این نقطه فزونی یافت و علما و مشاهیر شیعه در طول تاریخ به این مکان مقدس توجه نشان دادند، مهاجرت به این شهر زیاد شد و موقعیت مذهبی قم تثبیت و استحکام تاریخی یافت.

قم با این ویژگی ها در میان شهرهای شیعه نشین از شهرت جهانی برخوردار شد و یکی از شهرهای مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراکز مهم فرهنگی و فقهی شیعه گردید و از همه مهم تر به عنوان هسته مرکزی و پایگاه اصلی بزرگترین و باشکوهترین انقلاب در تاریخ جهان گردید.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/4281/27798 

 

نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 12:37 توسط راحله 313| |

کلام بزرگان

 

رسول اکرم صلّی الله علیه و آله :

هر كس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد ، خداوند او را به مقام شهيدان مى رساند ، هر چند در بستر بميرد

(ميزان الحكمه_9788)

 


امام مجتبی علیه السلام :

بيناترين چشمها ، چشمی است كه نگاه خود را به خير و خوبى بدوزد و شنواترين گوشها ، گوشى است كه پند و اندرز را بشنود و از آن بهره برگيرد

(بحارالانوار_ج٧٨_ص۱۰٩) 

 


امام رضا عليه السلام :

 از نشانه هاى فقاهت ، بردبارى و دانش و خاموشى است (الاختصاص_ص۲۳۲)

 


شهید سید حسن مدرّس رحمة الله عليه :

عاقل تا بصیرت پیدا نکند ، سزاوار نیست صحبت کند

(اولین سخنرانی ایشان در مجلس)

 


شهید میرزا کوچک خان جنگلی رحمة الله عليه :

بیدار باشید ، فریب نخورید و در تحت لوای کلمه اتحاد و اتفاق ، همه چیزِ خودتان را حفظ کنید

(نشریه گلبرگ_آذر85_شماره81)

 


نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 12:26 توسط راحله 313| |

 

چه کودکانه سپرديم دل به بازي قسمت

چه بي خيال نشستيم چه کوششي چه وفايي؟

فقط نشسته و گفتيم خدا کند که بيايي. 
فريب ما مخور اقا دروغ مي گوييم 


به شوق صبح و سحر، شام تار هم خوب است
براي گريه شدن آبشار هم خوب است
تمام هفته خطا و غروب جمعه دعا
کمي خجالت از اين انتظار هم خوب است


اگر چه لايق وصل تو نيستيم آقا
ولي کشيدن ناز نگار هم خوب است
گمان کنم که نمي بينمت، بگو غلط است 
اميد دادن اين بي قرار هم خوب است


کسي به فکر شما نيست، همه خوبند
ملال نيست دگر، کار و بار هم خوب است
مرا ببند که من جاي ديگري نروم
براي عبد فراري حصار هم خوب است


هواي شهر بد و گريه سخت و حال بد است
کمي هوا وسط اين غبار هم خوب است
اگر نشد برسم من به پا بوسي تو
براي اين دل من وصف يار هم خوب است


براي اينکه به دست آورم دلت را من 
قسم به فاطمه داغدار هم خوب است
مرا ببخش به دردت نخورد نوکريم
که بخشش دل اين شرمسار هم خوب است


اگر که پاي رکابت نشد شهيد شوم
براي کشتن ما زلف يار هم خوب است
اگر اجل به وصالت مرا مجال نداد
اميد آمدنت بر مزار هم خوب است 

 

نوشته شده در شنبه 4 دی 1395ساعت 12:9 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 15:6 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 15:3 توسط راحله 313| |

 

حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا 
ساقی ز پا فتاده شدم جام ده مرا 

فرسود دل ز مشغله جسم و جان بیا
بستان ز خود فراغت ایام ده مرا 

رزق مرا حواله به نامحرمان مکن
از دست خویش باده گلفام ده مرا 

بوی گلی مشام مرا تازه می‌کند 
ای گلعذار بوسه به پیغام ده مرا 

بنما تبسمی و خزانم بهار کن 
ای نخل بارور گل بادام ده مرا

عمرم برفت و حسرت مستی ز دل نرفت 
عمری دگر ز معجزه جام ده مرا 

ای عشق شعله بر دل پر آرزو بزن 
چندی رهایی از هوس خام ده مرا 

جانم بگیر و جام می از دست من مگیر 
ای مدعی هر آنچه دهی نام ده مرا 

مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید 
یا رب امید رستن از این دام ده مرا 

بشکفت غنچه دلم ای باد نو بهار
خندان دلی بسان «امین» وام ده مرا

 
 

نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 14:57 توسط راحله 313| |

اللهم عجل لولیک الفرج

 


نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 14:54 توسط راحله 313| |

قهرمان حسنعلی ضرغامپور ؛ پدر ۵ شهید

 


نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 13:58 توسط راحله 313| |

گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم 

گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم 

گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم 



گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند 

گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم 

گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند 

گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم 



گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو 

گفتا که من شب و روز در انتظار یارم 

گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری 

گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم 


گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی 

گفتا به چشم محرم همواره آشکارم 

گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری 

گفتا که شستشو ده شاید که پا گذارم 


 

نوشته شده در پنج شنبه 2 دی 1395ساعت 10:56 توسط راحله 313| |

امام صادق (ع)


درهاى معصيت را با استعاذه (گفتن «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم) ببنديد و

درهاى طاعت را با تسميه (گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم) بگشائید !



ميزان الحكمه ج٩ ص ٣٥٣


نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 13:11 توسط راحله 313| |

 امام رضا عليه السلام
 
 
اِذا اَرادَ اللّه ُ اَمْرا سَلَبَ الْعِبادَ عُقولَهُمْ فَاَنْفَذَ اَمْرَهُ وَ تَمَّتْ اِرادَتُهُ
 
فَاِذااَنْفَذَ اَمْرَهُ رَدَّ اِلى كُلِّ ذى عَقْلٍ عَقْلَهُ فَيَقولُ كَيْفَ ذا؟
 
وَ مِنْ اَيْنَ ذا؟؛


امام رضا علیه السلام فرمودند: هر گاه خداوند چيزى را اراده کند و بخواهد،
 
عقل‌ هاى بندگان را از آنها مى‌گيرد و حكم خود را اجرا مى‌كند
 
 
و خواسته خود را به پايان مى‌رساند. همين كه حكم خود را اجرا كرد،
 
 
عقلِ هر صاحب عقل را به او بر مى‌گرداند،
 
آنگاه او مرتب مى‌گويد: چگونه و از كجا چنين و چنان شد. 


«تحف العقول، صفحه442»
 

نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 13:9 توسط راحله 313| |

قرار عاشقی امشب دعای فرج برای
 
ظهور مهدی موعود
 
 

 


نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 1:47 توسط راحله 313| |

 

پنجشنبه ڪه مے آید
باز دلتنگ شهیدان مےشوم

بی قرارِ یـاد یاران مےشوم
یاد جانبازان میدان جنون

آشنایان غبار و خاڪ و خون
یاد آنانے ڪه مجنون بوده‌ اند.


شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات


نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 1:43 توسط راحله 313| |

 

الا که راز خدائی 

خدا کند که بیائی

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 


نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 1:18 توسط راحله 313| |

 

آقا رداے سبز امامت مبارڪ

پوشیدن لباس خلافت مبارڪ

اے آخرین ذخیره ے زهرایے حسین

آغاز روزگار امامتت مبارڪ

نوشته شده در جمعه 19 آذر 1395ساعت 1:12 توسط راحله 313| |

 یک التماس دعای مخصوص

برای خودم هیچ نمیخواهم

برای یک " مــرد" دعا کنید ...

"مـــردی" را میشناسم که
 
غربتش به اندازه غربت همه بشریت سنگین و جانسوز است! 

"آقای" بزرگواریست که
 
غم و غصه اش از سالها قبل آغاز شده ...

از یک گودال خونین ...

یا شاید قبل تر از آن!

از یک تشت خونین ...

شاید قبل تر!

از یک محراب خونین ...

شاید از یک کوچه تنگ ...

یک چادر خاکی ...

دلش تنگ است " مولایم"

هر روز که میگذرد دل تنگ تر میشود!

شما را به خدا قسم
 
برایش دعا کنید...

برای خودم هیچ نمیخواهم

برای یک » " مرد " « دعا کنید ... 

دعا کنید در تقدیرش بنویسند : ظهـــور ... ان شاءالله

السلام علیک یا صاحب الزمان

اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج 
 
 

نوشته شده در جمعه 18 آذر 1395ساعت 23:57 توسط راحله 313| |

 کاروان اسرای کربلا در مسير حرکت خود از کوفه به دمشق از شهر تاریخی ((بعلبک)) عبور کرده اند. در توقف کاروان اسرای کربلا از این شهر، ((بي بي سیّده خوله ( سلام الله عليها ) )) در اثر جراحات سفر به شهادت رسیده و در همین شهر به خاک سپرده شده است.

 

 در کنار این مقبره درختی است که اهالی معتقدند بي بي زینب كبري ( سلام الله عليها ) آن را در کنار مزار قرار دادند تا نشانی برای یافتن مزار باشد. این درخت اکنون مورد احترام زایرین است.

بعلبك اكنون در لبنان ميباشد ...
  
 
مرقد خوله دختر امام حسین زیارت‌گاهی در جنوب بعلبک در لبنان منسوب به خوله دختر امام حسین (ع) است. به باور اهالی بعلبک هنگام عبور کاروان اسیران کربلا از این منطقه، دختری از امام حسین (ع) به نام خوله در این مکان دفن شده است، مردم بعلبک بویژه در ایام محرم برای عزاداری و زیارت در این مکان گردهم‌ می‌آیند.
 
مسیر حرکت کاروان اسیران عاشورا از کوفه به شام:
 
دمشق
صومعه راهبه
بعلبک
لبوء
حمص
حماه
شیرز
کفرطاب
معره
قنسرین
حلب
مسکنه
دوسر
رقه
دعوات
تل ابیض
حران
نصیبین
سنجار
تل اعفر
موصلاربیل
جهینه
کجیل
وادی النخله
تکریتسامراء
مسکن
انبارنهروانکربلا
رطبه
مسیر عقیل
قطقطانه
قادسیهبابلمدائنبغداد
میادین
دیر الزور
اخیضر
کوفه
قناطیر
 
در منابع نامی از خوله به عنوان دختر امام حسین (ع) یافت نمی‌شود ولی مردم بعلبک بر این باورند که پس از واقعه کربلا وقتی کاروان اسیران در مسیر حرکت به سمت شام، در ۲۸ محرم سال ۶۱ هجری وارد بعلبک شد، دختری خردسال از امام حسین در این محل از دنیا رفته و دفن شده است.
 
تاریخچه:
 
بر اساس یک تابلوی نقاشی از جهانگرد انگلیسی به نام رابرت وود، در سال ۱۷۵۷م بقعه‌ای در این مکان وجود داشته است. در سال‌های بعد این بقعه در اثر زلزله بعلبک یا در اثر حمله عثمانیان ویران گردید و مدتی به فراموشی سپرده شد. آن گونه که در میان مردم بعلبک مشهور است در پی خوابی که یکی از اهالی منطقه می‌بیند، قبر خوله دوباره آشکار می‌شود.
 
در سال ۱۹۷۰م با کمک‌های مالی مردم بعلبک حسینیه و مسجدی در کنار مرقد خوله ساخته شد. در سال ۱۹۹۷م حزب الله لبنان طرح توسعه حرم را آغاز کرد ولی به دلیل کمبود امکانات پیشرفت کندی داشت.
 
آن گونه که بر سردر ورودی حرم نوشته، در سال ۱۴۱۶ق طرح توسعه و تزیین حرم با حمایت مالی ایران به انجام رسید.
 
عزاداری:
 
در ایام سوگواری امام حسین حرم خوله سیاه‌پوش می‌شود و مردم منطقه برای عزاداری، در این مکان گردهم‌می‌آیند.
 
در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ش رسانه‌ ها خبری درباره اتفاقی عجیب در این حرم منتشر کردند. بنابر نقل رسانه‌ها در حالی که مراسم عزاداری در این مکان برقرار بود، از ضریح و دیوارهای متصل به ضریح، مایعی شبیه به خون سرازیر شد.
 
 
@seid_mohammad_mosavi
 

نوشته شده در یک شنبه 9 آبان 1395ساعت 13:55 توسط راحله 313| |

آب نهر فرات که بر گرد قبر مطهر حضرت عباس (ع) میگردد ... بسیار زیبا

 
 
https://telegram.me/Em_hafttan/571
 
 

نوشته شده در سه شنبه 27 مهر 1395ساعت 12:23 توسط راحله 313| |

السلام علیک یا سیدتی زینب ( سلام الله )

 


نوشته شده در سه شنبه 27 مهر 1395ساعت 12:10 توسط راحله 313| |

و ثابت کرد زینب با جهادش، هرآنچه بهر او در باورت بود


کسی که پا به پا در محضرت بود
چهل منزل به دنبال سرت بود



چهل منزل اسیر و دست بسته
به شمشیر زبان همسنگرت بود



چهل منزل در امواج بلاها
زمانی بادبان، گه لنگرت بود



خدا جویان که در خون خفته بودند
خودش عباس و عون و جعفرت بود



گهی شد دست و بازوی اباالفضل
گهی در گفتن حق حنجرت بود



گهی پروانه ی گل های باغت
گهی شمع مزار دخترت بود



فروغ روزهایش اشک طفلان
چراغ شام غمبارش سرت بود



اگر نیمی ز تو در کربلا ماند
بحق تا شام نیم دیگرت بود



و ثابت کرد زینب با جهادش
هر آنچه بهر او در باورت بود

 

شاعر: مرتضی اسد الهی صابر

 

نوشته شده در سه شنبه 27 مهر 1395ساعت 11:53 توسط راحله 313| |


برات وصل امضاء می‌شد ای کاش
گره از کار دل وا می‌شد ای کاش

برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش

سحر گاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا می‌ شد ای کاش

وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش

دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا می‌شد ای کاش

میان زمره ی چشم انتظاران
ز زحمت نام ما جا می‌ شد ای کاش

دل آواره‌ ام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش

مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش

دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا می‌شد ای کاش

دل نامحرم ما محرم آن
غریبی‌ های مولا می‌ شد ای کاش

پس از چندین و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش

به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا می‌ شد ای کاش

مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش

غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
 
 

نوشته شده در دو شنبه 26 مهر 1395ساعت 1:45 توسط راحله 313| |

امام علی (ع) فرمود:


كسى كه از دنيا اندوهناك مى باشد، از قضاء الهى خشمناك است،

و آن كس كه از مصيبت وارد شده شِكْوه كند از خدا شكايت كرده،

و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمايه اش برابر او فروتنى كند ،

دو سوم دين خود را از دست داده است، و آن كس كه قرآن بخواند و

وارد آتش جهنم شود حتماً از كسانى است كه آيات الهى را

بازيچه قرار داده است و آن كس كه قلب او با دنيا پرستى پيوند خورد،

همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى ،

و آرزویى نايافتنی و حرصی که هرگز او را ترک نمیکند

 


حکمت 228 نهج البلاغه


نوشته شده در دو شنبه 26 مهر 1395ساعت 1:41 توسط راحله 313| |

چگونگی مرگ واقعی:

استاد الهی قمشه اي. فیلسوف بزرگ جهانی اینگونه می گوید

که مرگ واقعی چگونه است:


آیا فشار قبر واقعیت دارد؟؟

 

استاد الهی قمشه ای:

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام

میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی

که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند .

یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از

جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

 

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که

بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی

دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند

و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود .

 

 

شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما

انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم

اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است . 

 

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،

وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد .

 

برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود

ولی در این مرحله دوباره خود نمایی میکند .

میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .

 

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند .

این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی

به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش

هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود .

ولی به هرحال وابستگی ست . 

 

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند

که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله

دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد

یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده

به سمت مرحله بعد .

 

اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود

روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد .

چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد

دوباره آن را تجربه کند .

 

به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند.

جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد .

 

فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود

در واقع همان فشار قبر است .

 

این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار

مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع

فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد .

این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و

میتواند از لحظه مرگ شروع گردد . 

 

یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که

به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است

و فشار قبر از بین میرود .

 

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله

بگذرد . بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها

بدلیل همین وابستگی هاست .


گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود

و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند . 

به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:


دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...


بگذار و بگذر

ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده،

نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده ...


"صادقانه زندگی کنید"

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم.

ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم ...

 

نوشته شده در چهار شنبه 21 مهر 1395ساعت 17:15 توسط راحله 313| |

حضرت فاطمه ی زهرا (س) به عنوان بهترین الگوی تربیتی زن مسلمان،

در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششی داشته‎ اند؟

 

در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمه ی زهرا (س) وقتی می‎خواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم (ص) بروند، از پوشش‎ های خاصی، مثل جلباب (چادر) و برقع (رو پوش صورت) استفاده می‎کردند؛[۱۸] علاوه بر این، یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه ی زهرا (س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه ی فدک است. در داستان غم‎ انگیز غصب فدک آمده است: وقتی ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان، شکل خاص حجاب حضرت را این گونه توصیف نموده است:

لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمهٔ من حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛[۱۹]

 

حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند.

 

قضیه ی فوق گویای آن است که پوشش بیرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده که قرآن به عنوان حجاب زنان دربیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن یاد کرده است.

 

 رنگ جلباب و چادر قرآنی

چادر و جلباب قرآنی که حضرت فاطمه زهرا (س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده کرده‎ اند چه رنگی داشته است؟

 

قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و برای عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراین، باید بررسی نمود که زنان صدر اسلام، که نخستین مخاطبان آیه ی جلباب بوده‎ اند، از واژه ی جلباب چه برداشتی داشته اند و تبادر و سبقت ذهنی آنها از آن چه بوده است. در کتاب سنن ابی داود از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم (ص) قضیه‎ ای نقل شده است که مبین تبادر ذهنی زنان عرب آن زمان است.

 

وقتی آیه ی جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[۲۰] نازل شد، زن های انصار از خانه‎ هایشان خارج شدند، درحالی که پوشش‎های مشکی داشتند؛ گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.[۲۱]

 

در کتاب عون المعبود، شرح سنن ابی داود در توضیح قضیه ی یاد شده، آمده است:

چون پوشش‎هایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شده‎اند.[۲۲]

 

بعضی از تفاسیر مهم، مانند تفسیر الدر المنثور سیوطی، روح المعانی و تفسیر المیزان نیز در ذیل آیه ی جلباب جریان تاریخی فوق را نقل کرده‎ اند.

 

علاوه بر شاهد تاریخی مذکور، که سکوت پیامبر اکرم (ص) در مقابل رنگ مشکی پوشش زنان انصار، نیز دلیل بر تقریر و تأیید آن است، شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشه‎ی لغوی جلباب رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه ی جُلب است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتاب‎ های لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است[۲۳]؛ مثلاً جُلب اللیل به معنای سیاهی شب آمده است. ابن منظور، صاحب کتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعری که بخشی از آن «و جُلب اللیل یطرده النهار» است تصریح نموده که گوینده ی شعر از جُلب، سواد و سیاهی را اراده کرده است.[۲۴]

 

علاوه بر این، در بعضی از کتاب‎های لغوی معتبر، شواهدی از زبان عربی نقل شده، که جُلب در آنها به معنای تیرگی و سیاهی به کار رفته است؛[۲۵] هم‎چنین در برخی از کتاب هایی که درباره ی انواع لباس‎ های اسلامی نوشته شده اند، جلباب به پوشش گسترده‎ی مشکی که زن روی لباس‎ های دیگر می‎پوشد معنا شده است.[۲۶]

 

از مجموع شواهد لغوی، تفسیری و تاریخی مذکور، به روشنی استفاده می‎شود که رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آیه ی شریفه، مشکی بوده است؛ بنابراین، می‎توان گفت که چادر مشکی منشأ و ریشه ی قرآنی دارد.

 

حال که ثابت شد چادر مشکی ریشه ی قرآنی و اسلامی دارد، پرسش مهم این است که آیا حکومت اسلامی ـ که فلسفه ی وجودی آن اجرای احکام قرآن است و برای تحقق احکام اسلام و قرآن این همه شهید و جانباز تقدیم خدا و قرآن نموده است ـ می‎تواند در مراکز اداری خود، به عنوان مهم ترین مراکز الگو سازی، چادر مشکی را به عنوان حجاب برتر و یکی از ملاک‎ های گزینش زنان مورد توجه قرار دهد یا خیر؟

 

پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زیرا پس از اثبات ریشه ی قرآنی و اسلامی برای چادر مشکی، وظیفه‎ی مسئولان یک حکومت قرآنی و اسلامی است که زمینه ی ترویج و تبلیغ عملی آموزه‎ های قرآنی و از جمله استفاده از چادر مشکی را در مراکز اداری خود فراهم نمایند؛ و حتی هنگام گزینش کارمندان زن‎، التزام عملی به حجاب قرآنی و اسلامی را به عنوان یکی از ملاک‎های گزینش و ارزش یابی مورد توجه قرار دهند.

 

با توجه به آنچه ذکر شد پاسخ این پرسش و شبهه که «چرا چادر سیاه در ادارات ملاک ارزشیابی است»،[۲۷] روشن می‎گردد.

 

________________________________________

پی نوشت:

[۱۸]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۳: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبی(ص).»

[۱۹]. طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۸.

[۲۰]. سوره ی احزاب (۳۳)، آیه ی ۵۹.

[۲۱]. لمّا نزلت هذه الآیهٔ «یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کأنّ علی رؤسهن الغربان من اکسیهٔ سود یلبسنها: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۱۸۲.

[۲۲]. عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۱۱، ص ۱۵۹.

[۲۳]. به عنوان نمونه ر. ک: لسان العرب، القاموس المحیط، اقرب الموارد، منتهی الارب فی لغهٔ العرب، محیط المحیط، معجم الوسیط ذیل ریشه‎ی جلب.

[۲۴]. لسان العرب، ذیل ریشه ی جلب.

[۲۵]. العین خلیل و تاج العروس زبیدی، ذیل ریشه ی جلب.

[۲۶]. الجلباب: کساء اسود تلبسه المرأهٔ فوق ثیابها، الخطیب العدنانی، الملابس و الزینهٔ فی الاسلام، (فی اسماء و انواع الملابس القدیمه و الحدیثه)، ص ۱۹۰.

[۲۷]. فاطمه خاتمی، روزنامه‎ ی ایران، شماره ی ۱۶۲۷، ۲ مهرماه ۷۹، ص ۴.

 


نوشته شده در شنبه 29 خرداد 1395ساعت 15:50 توسط راحله 313| |

دور شدم از اين و آن با خودم آشنا شدم 
آينه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چين، قند و شكر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب كيميا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم 
دانهء عشق كاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه است
با تو پر از قصيده ام، با تو غزل سرا شدم

"ای كه ملول می شوی از نفس فرشته ها"
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من باز كن، آيه ای بخوان 
حرف بزن كه مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذره ام آفتاب شد
پيش تو سيدالبشر سيدةالنسا شدم

پشت سرت من و علی قامت عشق بسته ايم
تو همه مقتدا شدی ... من همه اقتدا شدم

من به تو دست ياعلی ... داده ام از صميم دل
مرگ جدام كرده است ... از تو اگر جدا شدم

لحظهء آخرين غزل، ترس ندارم از اجل
پيرهن تو در بغل، با تو دو باره "ما" شدم

 

وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد 
 

نوشته شده در پنج شنبه 27 خرداد 1395ساعت 10:22 توسط راحله 313| |

نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست


نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست


نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست


نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست


نوشته شده در سه شنبه 25 خرداد 1395ساعت 23:44 توسط راحله 313| |

بسم رب الشهید


اول کار
یک روایت بگویم از شخصی
قالَ رزمنده ای که جا مانده :


به خداوندی خدا سوگند
به زمینی که آفریده قسم
زیر این آسمان چرخ کبود


بچه بازی که نیست دادنِ جان
جگری همچو شیر میخواهد
منِ بی عرضه ادعا دارم


نیمه شب / مستند / روایت فتح
آلیاژِ صدای آوینی !
با همان لحن خاص میفرمود :


به دوکوهه رسیدم و دیدم
روی دیوار یادگاری بود
خیره شد چشم من به این جمله :


حرف من را مجیدِ پازوکی
در تفحص نشاند، بر کرسی
پیکرش روی مین تلاوت کرد :


دستغیب و سعیدِ طوقانی
مدنی و حسینِ فهمیده
نه به سنِ کم است نه ریشِ سفید


سابقه جای خود ، خمینی (ره) گفت :
که است
طیّب و شاهرخ نمونه ی آن


به اسیری که آمده گفتند :
ای مهاجر بگو ز احوالت
با دلی خون و چشم گریان گفت :


سرِ قبری خبرنگاری گفت:
اکبرت رفت ، خودت که جانبازی
پدر آن شهید پاسخ داد :


بین فرزندهای یک خانه
هر گلی دارد عطری و امّا
مادر یک شهید میداند


چشم فرزند یک شهید افتاد
جلوی مدرسه به باباها
بهر تسکین درد خود میگفت


دشت سمسور و محسنِ سیفی
دهلران دست احمدِ گلبان
حاجیان رفت تا بگوید که


خنده های شفیعی و عبدی
در کفن آتشی به جانها زد
معنی رفتنش فقط این بود


شهرک غرب/فتنه گر/خودرو
یک بسیجی کف زمین له شد
سال هشتاد و هشت فهمیدیم


روح پاک علی خلیلی شاد
خون ز رگهای غیرتش پاشید
غرق خون مثل مرد ثابت کرد


کاروانِ مدافعان حرم
چشم امید من به سوی شماست
آه ، یادم نبود این نکته :



مرز مردن و شهادت، خون نیست، است ..

التماس دعا


نوشته شده در شنبه 22 خرداد 1395ساعت 19:57 توسط راحله 313| |

هنوز این کوچه ها این کوچه ها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد

هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نیستان در نیستان زخمه های شعله ور دارد

نمی گویم تو پایان بهاری بعد تو امّا
بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد

اگر خورشید رفت این آسمان خورشید می زاید
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد

در این بازار عاشق تر کسی کز خود نمی گوید
همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد

مخواه از نا برادرها که یار و مونست باشند
عزیز مصر بودن یوسف من! درد سر دارد

دو روزی مهربانا غربت ما را تحمّل کن
می آید آن که از درد تمام ما خبر دارد


نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395ساعت 18:1 توسط راحله 313| |


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 22:32 توسط راحله 313| |

اللهم عجل لولیک الفرج

چند سالی یوسف از جرم زلیخا حبس شد ..
حبس مهدی از گناه ما هزاران ساله است ..

بهترین هدیه به امام زمان (عج)

ترک یک گناه است

التماس دعای فرج


اللّهُمَّ عَجِّل فِي فَرَجِ مَولاٰنٰا صاٰحِبَ الْزَّمٰان (عج)

 


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 21:55 توسط راحله 313| |

 

برای رهبرم

یک نفر با خون خود در فکرحفظ سنگر است
یک نفر با علم خود درحال حفظ منبر است

نیست فرقی بین موشک با قلم وقتی هدف
پاسداری از نظام و انقلاب و کشور است 

از دمشق و سامرا تا شام تا کرب و بلا
کل دنیا زیر پای بچه های حیدر است

وعده ان تنصرو الله خدا را دیده ایم
در نگاه رهبری که فکر فتح خیبر است

رهبری که همچو روح الله از نسل علی ست
رهبری که یادگار لاله های پرپر است

رهبری که میوزد بوی خمینی از تنش
رهبری که خار چشم دشمنان ابتر است

لحظه ای لب ترکند، شک نیست دنیا شاهد
صلح نه بلکه وقوع کربلایی دیگر است

ما نمی ترسیم از نیرنگ و تزویر خواص
رهبر ما دیده بان فتنه های " اکبر " است.


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 21:38 توسط راحله 313| |

 
درب اذن دخول به حرم مطهر امیر المومنین حضرت امام علی (ع)
 
 
واقع در ایوان طلا که قدمت آن به نیم قرن می رسد توسط خادمان کارگاه نجاری آستان علوی ترمیم می‌شود. با توجه به فرسودگی بخشی از اجزای درب طلای ورودی به حرم مطهر جهت ترمیم و رفع این فرسودگی‌ها این دو درب را به کارگاه نجاری آستان منتقل شدند. طرح ترمیم این درب شامل بخش‌های چوبی و جلاء دهی بخش‌ های طلا کاری شده آن می باشد.
 
 

نوشته شده در پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395ساعت 22:6 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395ساعت 21:4 توسط راحله 313| |

 

آقا جان ..... عاشقی درد سری بود، نمیدانستیم ...

حاصلش خون جگری بود، نمیدانستیم
پر گرفتیم، ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت، ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود، نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه مان شاهد بود
از تو بر ما گذری بود، نمیدانستیم


.......


این همه چشم براهی ، نگرانم کرده ...
عاشقی، درد سری بود ، نمیدانستیم
هیچکس تاب و تب چشم تو را درک نکرد
هیچکس اشک شب چشم تو را، درک نکرد
ما کجا درد کشیدیم به اندازه ی تو؟
روز و شب گریه ندیدیم، به اندازه ی تو
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
اندکی چشم برا هم بگذاری، بد نیست
نگرانم که پس از مردن من برگردی ........
پای تابوت، سر بردن من، برگردی ...
نکند منتظر مردن مایی، آقا ....
منتظرهات ،..... بمیرند، ... می آیی آقا؟



من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد ...
صبح فرداش ، کنار تو ، دلم میخواهد .. عرض کردیم .....،

 

نبودی ،... سحر طول کشید ....
رفته بودی که بیایی،.... چقدر طول کشید .......



اللهم عجل لولیڪ الفرج

 


نوشته شده در دو شنبه 27 ارديبهشت 1395ساعت 13:1 توسط راحله 313| |

 

چرا او قائم آل محمد ناميده شد؟


ابو حمزه ثمالى مى گويد:

از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) پرسيدم:

فرزند رسول خدا ! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نيستيد؟

فرمود: بلى!.



عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (عليه السلام)

قائم ناميده شده است؟



حضرت فرمود: هنگامى که جدّم حسين بن على (عليهما السلام) به

شهادت رسيد، فرشتگان آسمان به درگاه خداوند متعال ناليدند

و گريستند و عرض کردند: پروردگارا ! آيا کسى را که برگزيده ترين

خلق تو را به قتل رسانده است به حال خود وا مى گذارى؟

خداوند متعال به آنها وحى فرستاد: آرام گيريد!

به عزّت و جلالم سوگند! از آنها انتقام خواهم کشيد،

هر چند بعد از گذشت زمانى باشد.



آنگاه پرده حجاب را کنار زده و فرزندان حسين (عليه السلام) را

که وارثان امامت بودند، به آنها نشان داد.

ملائکه از ديدن اين صحنه بسيار مسرور شدند.

يکى از آنها در حال قيام نماز مى خواند.

حق تعالى فرمود: به وسيله اين قائم از آنها انتقام خواهم گرفت).

 

منبع :بحارالانوار جلد ۵۱ صفحه ۲۹

علل الشرایع صفحه۱۶۰

 


نوشته شده در جمعه 22 آبان 1394ساعت 1:21 توسط راحله 313| |

حاج آقا دولابی ره

 

 

اﮔﺮ ﯾﮏ ﺷﺨﺺ غنی که ﺑﻪ او اﻃﻤﯿﻨﺎن و اﻋﺘﻤﺎد داري،

ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻧﮕﺮان ﻧﺒﺎش و ﻏﺼﻪ ي ﺑﺪﻫﯽ ﻫﺎﯾﺖ را ﻧﺨﻮر،

ﺧﯿﺎﻟﺖ راﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ؛

ﺑﺒﯿﻦ اﯾﻦ ﺣﺮف او ﭼﻘـﺪر ﺑﻪ ﺗﻮ آراﻣﺶ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ و راﺣﺖ ﻣﯽﺷﻮي!

ﺧﺪاي ﻣﻬﺮﺑﺎن ﮐﻪ ﻏﻨﯽ و ﺗﻮاﻧﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻔﺘـﻪ اﺳﺖ:

« أَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدَهُ »:

آﯾﺎ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮاي ﮐﻔﺎﯾﺖ اﻣﻮر ﺑﻨﺪه اش ﺑﺲ ﻧﯿـﺴﺖ؟



ﯾﻌﻨـﯽ اي ﺑﻨﺪه ي ﻣﻦ،

ﺑﺮاي ﻫﻤﻪ ي ﮐﺴﺮي و ﮐﻤﺒﻮد ﻫﺎي دنیوی و اﺧﺮوی ات ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ .

این ﺳﺨﻦ ﺧﺪا ﭼﻘﺪر اﻧﺴﺎن را راﺣﺖ میکند و ﺑﻪ او آراﻣﺶ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ؟

ﻟﺬاﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮد:



« ألا بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ القُلوب »: دل ﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﺎد ﺧﺪا آراﻣﺶ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ.

منبع: کتاب مصباح الهدی

 


نوشته شده در جمعه 22 آبان 1394ساعت 1:17 توسط راحله 313| |

امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند:



مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است،

آنها را به گورشان حمل كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند،

آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند.

چنان از ياد رفتند که گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند و آخرت

همواره خانه شان بود، آن چه را وطن خود مى‌دانستند از آن رميدند

و از آنجا كه مى رميدند، آرام گرفتند.

 

 

و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند،

و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند.

اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند،

و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند،

به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد،

چون به آن اطمينان داشتند سرانجام مغلوبشان نمود.



خطبه ۱۸۸ نهج البلاغه

 


نوشته شده در جمعه 22 آبان 1394ساعت 1:15 توسط راحله 313| |

بي حسينم 

به چه کار آيدم اين باغ بهشت

 

 دوش در عالم رويا به بهشتم بردن 

 و ندر آن باغ بهشت دست ملک بسپردند 

 چه بهشتي همه در هاله اي ازنور و سرور 

 طاقي از گل زده بودند تمامي همه حور 

 هر که ديدم به جنان مظهر زيبايي بود 

 ملکم داد نشان آنچه تماشايي بود 

 ملک گفت به هر جا طلبي لانه بگير 

 تو محب حسيني ز جنان خانه بگير 

 تا به من از ملک اين گونه سخن گشت خطاب 

 همه ي باغ بهشت بر سر من گشت خراب 

 گفتم او را که منم تشنه مي ناب کجاست 

 همه ارزاني تو خانه ي ارباب کجاست؟ 

 عمر من در طلب ديدن دلدار گذشت 

 شب و روزم به هواي رخ ارباب گذشت 

 ببر آنجا که بهشت ازلي مي باشد 

 ببر آنجا که حسين بن علي (ع) مي باشد 

 بي حسينم به چه کار آيدم اين باغ بهشت 

 ببر آنجا که نماند به دلم داغ بهشت 

 يا به دوزخ ببريدم که بسوزند بدنم 

 

 یا نشانم بدهید آن صنم بی کفنم


نوشته شده در سه شنبه 19 آبان 1394ساعت 17:52 توسط راحله 313| |

حسنات

 

 



 
 
توجه به ثواب اعمال برای ما مهم است.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
 ثواب آخرت، موجب می‌شود انسان سختی‌های دنیا را از یاد ببرد. برای این‌که سختی‌های دنیا ما را افسرده و پژمرده نکند، احتیاج به باور ثواب داریم. باور کنیم طبق فرمایش نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «مراره الدنیا حلاوه الآخره»
 

به تلخی‌های دنیا مثل یک پس‌انداز نگاه کنیم. مدت محدودی تحمل سختی را داریم بعد به آسایش می‌رسیم.
 

ما نمی‌دانیم کی از این‌جا می‌رویم. تلخی‌های دنیا شیرینی به همراه دارد. به خصوص تلخی‌هایی که انسان نقشی در آن ندارد. این‌که نمی‌دانیم کی از دنیا می‌رویم هم خوب است، هم خطر دارد
 

انسان باید یاد بگیرد با تلخی‌ها خوب برخورد کند. هیچ‌وقت نعمت‌هایی که خدا داده قابل مقایسه با سختی‌های دنیا نیست. وقتی خودمان را به بلندای ابدیت نگاه کنیم داده‌ها و نداده‌های خدا همه با نگاه ابدی درست درمی‌آید. خداوند ما را بی‌نهایت آفریده و نمی‌توانیم خودمان را از تولد تا مرگ تعریف کنیم.

 


زندگانی اگر ارزش دارد به این دلیل است که ما با نظام ابدی سروکار داریم. مثل دوران رحمی. از اولین شروط فهم قرآن، یقین به آخرت است. کسی که خودش را با نگاه ابدی نمی‌بیند و دوست ندارد تمام قدرهایش غلط از آب درمی‌آید.

 


«و إنّا إن‌شاءالله بکم لاحقون» «و یستبشرون الذین یلحقون بهم»
خداوند می‌فرماید: از همه ۱۰۰ رحمتم یک درصد آن را به دنیا فرستادم.


هر تلخی و سختی دیدید یک «انا لله و انا الیه راجعون» بگویید تمام وجود آدم را شاد می‌کند. «این نیز بگذرد».


بدانیم که ما مال دنیا نیستیم، مال خداییم و به نزد خدا برمی‌گردیم. متأسفانه خیلی ضعیف و بچه‌گانه زندگی می‌کنیم. خداوند یک ابدیت را پیش روی ما قرار داده است. با عشق به آخرت، همه دنیا برای انسان لذت‌بخش است.

 


پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: تفریح امت من جهاد است. اصحاب عاشورا که جدی‌ترین و مقدس‌ترین آدم‌ها بودند شب عاشورا شوخی می‌کردند.

 


حضرت زینب سلام الله علیها چون آخرت را می‌دیدند همه این مصیبت‌ها را زیبایی دیدند. ابدیت که در میان باشد، بلاکشی امتیاز است.

 


مسابقه در فداکاری و ایثار است. مسابقه در بهره‌مند نشدن است.

 


امیرالمؤمنین علیه السلام بیشترین تولید اقتصادی وکم‌ترین بهره‌برداری را داشتند.

 


خداوند ما را به بلندای ابدیت دوست دارد و به بلندای ابدیت رب ماست. «سبحان ربی الأعلی و بحمده» خداوند که رب ماست هرچه می‌خواهد و برای ما درنظر می‌گیرد به نفع ماست.

 


خداوند برای کافر هم که تصمیم‌گیری می‌کند به نفع او می‌خواهد.

 


خداوند در تمام صحنه‌های زندگی در کنار ماست. در مقابل ما نیست. یک خدای عظیم چه‌قدر آرام‌بخش است. با چنین خدایی مشقت و سختی‌های دنیا راحت تحمل و سپری می‌شود.

 


اما وقتی شیطان حمله می‌کند آب را گل‌ آلود می‌کند. تا زمانی که تو خدا، آخرت، مرگ و ابدیت را نبینی تا همه چیز را با مقیاس و هنجارهای دنیا اندازه‌ گیری کنید.

 


این احمقانه‌ ترین تصمیم است که انسان در مقابل حوادث ناراحت شود و داد و فریاد کند.
در سنت پیامبر صلوات الله علیه هیچ‌وقت کلمه «آه»، ای کاش و افسوس وجود نداشته است. وقتی بدانیم به بهترین شکل به ما برمی‌گردد، دیگر آه و افسوس ندارد.

 


وقتی آنچه تو می‌خواهی نیست، آنچه که الآن هست را بخواه و بعد به شکل ابدی و جاودانه‌اش به تو برمی‌گردد. نق زدن و غر زدن جز این‌ که شیطان را خوشحال کند، نیست و این احمقانه‌ترین کار است که انسان دشمنش را شاد کند.

 


قرآن می‌فرماید: نجوی از شیطان است تا مؤمنین را غمگین کند. هروقت فکری شما را غمگین کرد که مربوط به آخرت نیست، این فکر شیطانی است.

 


هر سختی در زندگی داشته باشیم، بیشتر از امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها که نبوده است.


«إنّ اشد الناس ....»؛

 


حقیقت این است که پرشدت‌ترین مردم از نظر بلا، انبیاء بودند.

 


یک وقت انسان می‌گوید: خدایا سختی‌ها را به‌خاطر تو تحمل می‌کنم. یک وقت هم می‌گوید: من اصلاً سختی نمی‌بینم «و ما رأیت الا جمیلا»

 


«صراط الذین انعمت علیهم»؛

 


خداوند ۴ دسته رفیق به انسان معرفی می‌کند: انبیاء، شهداء، صدیقین، صالحین. این‌ها کسانی بودند که سختی را لذت و زیبایی می‌ دیدند.

 


شهداء در شادی وصولشان و قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقون‌اند.


از بین ۴ دسته رفیقی که خدا برای ما معرفی می‌کند،


شهدا نزدیک‌ترین‌اند. صحنه زندگی آن‌ها دست نخورده باقی است.

 


به شهدا می‌گوییم؛ خداوند به مودت شما دین را به ما یاد داده است. اگر مودت شما نبود ما بلد نبودیم خوراک ابدی و زندگی ابدی یعنی چه؟

 


عشق به مودت شما، ما را آخرتی کرد.

 


شهید هیچ کاری با گناهان و تاریکی‌ های ما ندارد.
به معصوم عرضه می‌داریم؛ همین که ما شما را دوست داریم خدا هرچه فساد در زندگی ما بود را اصلاح کرد.

 


یکی از چیزهایی که اشتباه در ذهن ما افتاده این است که می‌گوییم برای این‌که خداوند ما را در قیامت ببخشد برویم پیامبر صلوات الله علیه و ائمه:را شفیع بیاوریم. «من ذالذی یشفع الا باذنه»؛ شفاعت مال خداست.

 


در دعای وداع امام رضا علیه السلام خداحافظی نیست. ۳ تا سلام است. ۲ تا قرار ملاقات است.


خدایا تو دل امام رضا علیه السلام را نرم

کن تا پیش تو شفاعت مرا نماید.


فکر نکن دل امام رضا علیه السلام از من مهربان‌ تر است.


من دلشان را نرم کردم.

 


این خداست که زندگی در مملکتش باخت ندارد. این خداست که هیچ‌وقت در کار کردن برای او شکست و تلخی‌ها معنا ندارد.


امام صادق علیه السلام فرمودند:


خدای مهربان ما فرمودند:


به خاطر چند لحظه اضطرابی که برای بنده‌ام در دنیا پیش آمد،


گناهان آن روزش را پاک می‌کنم.

 

 


بد است ما شکایت زندگیمان را پیش خدا ببریم و یا برای دیگران تعریف کنیم. این‌که مؤمن غمش در دلش است و خنده‌اش در چهره‌ اش برای همین است. اگر به کسی بگویی دوستت باشد، ناراحت می‌شود و اگر دشمنت باشد، خوشحال می‌شود.

 

 


کسی که با خدا احساس بدبختی به او دست بدهد


خدا را کوچک کرده است.


ما باید اعتقاد، ایمان و یقین‌ مان را بالا ببریم تا به شادی،


آرامش و انبساط دست پیدا کنیم.

 


www.montazer.ir

 


نوشته شده در دو شنبه 18 آبان 1394ساعت 15:50 توسط راحله 313| |

فرازهایی ازخطبه غدیریه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم"

 

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله همراه حاجیان حجة الوداع

به منطقه غدیر خم رسیدند.

حضرت امر فرمود که منبری از جهاز اشتران فراهم سازند.

سپس خطبه ای طولانی ایراد فرمودند .

در آغاز سخن حمد و سپاس خدا را کرده و می فرماید ...

 

الحمد لله الذى علا فى توحده، و دنا فى تفرده،

و جل فى سلطانه، و عظم فى اركانه،

و احاط بكل شئ علما و هو فى مكانه،

و قهر جمیع الخلق بقدرته و برهانه.

 

« حمد و ستایش پرودگاری را سزاست که درعظمت،

یکتا و در وحدانیت، بی همتا است.

سلطنت او با عظمت و دراداره امورخلایق مقتدر

و به همه مخلوقات دانا و در همه جا

حاضر و ناظر و قدرت او برهمه موجودات غالب است.»

 

و قد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة،

و هو الله الكافى الكریم، فاوحى الى:

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك)

فى على - یعنى فى الخلافة لعلى بن ابى طالب علیه السلام

(و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس) (المائدة،67).

 

 معاشر الناس!

ما قصرت فى تبلیغ ما انزل الله تعالى الى و انا مبین لكم

سبب نزول هذه الآیة، ان جبرئیل علیه السلام

هبط الى مرارا ثلاثا یأمرنى عن السلام ربى -

و هو السلام -

 

 

ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابیض و اسود

ان على بن‏ ابى‏طالب علیه السلام اخى و وصیى و خلیفتى،

و الامام من بعدى، الذى محله منى محل هارون من موسى

الّا انه لا نبى بعدى،

و هو ولیكم بعد الله و رسوله،

و قد انزل الله تبارك و تعالى علىَّ بذلك آیة من كتابه:

(انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین

یقیمون الصلاة و یؤتون الزكاة و هم راكعون)

(المائدة، 55).

و على بن ابیطالب علیه السلام ،

اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع یرید الله عز و جل فى كل حال.

 

"معبودی جزاو نیست

او به من اعلام فرموده که اگر نرسانم آنچه وحی شده ،

تبلیغ رسالت نکرده ام و خداوند ضمانت نموده که مرا حفظ فرماید

و خداوند بزرگ برای حفظ من کافی است."

 

(سوره مائده آیه 67)

 

خداوند بر من وحی فرستاده است، به نام خداوند بخشنده مهربان،

ای پیغمبر برسان آنچه را که فرستاده شد به سوی تو از پروردگارت

و اگر انجام ندهی تبلیغ رسالت نکرده ای

و خداوند تو را از شر مردم حفظ خواهد نمود.

 

ای مردم در ابلاغ آنچه برمن وحی شده کوتاهی نکرده ام و

برا ی شما سبب نزول این آیه را بیان می نمایم.

جبرئیل علیه السلام سه بار بر من نازل شد  و سلام پروردگار را به من ابلاغ نمود

و مرا مأمور نمود که در این محل بایستم و آنچه را وحی آورده به شما ابلاغ نمایم .

 

تا بر هر سفید و سیاه اعلام کنم که

علی بن ابیطالب برادر من و وصی من و جانشین من و امام بعد از من است و

مقام او نسبت به من مانند مقام هارون نسبت به موسی است.

جز آن که پیغمبری بعد از من نخواهد آمد و او بعد از من رسول و پیشوا بر شماست

و این فرمان را خداوند تبارک و تعالی صادر فرموده است.

 

این آیه از کتاب خداست. این است و جز این نیست .

ولـّی شما، خدا و رسول او هستند و آنان که ایمان آورده اند و

اقامه نماز می نمایند و در حال رکوع زکات می دهند . و

علی بن ابیطالب اقامه نماز نمود و در حال رکوع زکات داد

و او در هر حال رضای پروردگار را می جوید.»

 

... معاشر الناس!

ان الله قد نصبه لكم ولیا و اماما مفترضا طاعته

على المهاجرین و الانصار و على التابعین لهم باحسان،

و على البادى و الحاضر و على الاعجمى و العربى،

و الحر و المملوك، و الصغیر و الكبیر، و على الابیض و الاسود،

و على كل موحد، ماض حكمه، جائز قوله، نافذ امره،

ملعون من خالفه، مرحوم من تبعه،

و من صدقه فقد غفر الله له و لمن سمع منه و اطاع له.

 

« ای مردم آگاه باشید که خداوند علی را سرپرست و پیشوا بر شما قرار داده

و اطاعت او را بر مهاجر و انصار و همه مردم واجب فرموده است ،

شهری و بیابانی ، عرب و عجم ،بنده و آزاد ،

کوچک و بزرگ ، سفید و سیاه ، هر که خدا را می پرستد

باید فرمان علی را اطاعت کند ،

گفتار او را تصدیق نماید و امر او را انجام دهد.

 

محروم از رحمت حق است کسی که مخالفت کند،

مشمول رحمت پروردگار است کسی که از او پیروی نماید،

مؤمن است کسی که او را به این سمت تصدیق نماید .

کسانی که از او اطاعت کنند و فرمان او برند خداوند آنها را می آمرزد . »

 

معاشر الناس! ما من علم الّا و قد احصاه الله فى ، و كل علم علمت

فقد احصیته فى امام المتقین ، و ما من علم الا علمته علیا ،

و هو الامام المبین .

 

معاشر الناس !

لا تضلوا عنه و لا تنفروا منه ، و لا تستكبروا من ولایته ،

فهو الذى یهدى الى الحق و یعمل به و یزهق الباطل و ینهى عنه ،

و لا تاخذه فى الله لومة لائم،

  ثم انه اول من امن بالله و رسوله ،

و [هو] الذى فدى رسوله بنفسه و [هو] الذى كان مع رسول الله

و لا احد یعبد الله مع رسوله من الرجال غیره .

 

« ای مردم هیچ علمی نیست مگر آن که خداوند آن را به من آموخت

و هر دانشی که به من آموخته شد من آن را به علی

پیشوای پرهیزکاران آموختم و او پیشوای بزرگ و آشکار شماست.

 

ای مردم مبادا علی را تنها بگذارید و از او دوری کنید

و از پیشوائی او سرپیچی نموده و تکبر نمائید او تنها کسی است که

شما را به سوی حق رهبری می نماید و به حق عمل می کند

و باطل را محو می نماید و شما را از آن باز می دارد

و از ملامتِ ملامت کنندگان در راه خدا بیمی ندارد.»

 

معاشر الناس!

ان علیا و الطیبین من ولدى هم الثقل الاصغر،

و القرآن هو الثقل الاكبر ،

فكل واحد منبىءُ عن صاحبه و موافق له ،

لن یفترقا حتى یردا على الحوض ،

هم امناء الله فى خلقه و حكامه فى ارضه.

الا و قد ادیت ، الا و قد بلغت ، الا و قد اسمعت ،

الا و قد اوضحت ،

الا و ان الله عز و جل قال و انا قلت عن الله عز و جل ،

الا انه لیس امیرالمؤمنین غیر اخى هذا ،

و لا تحل امرة المؤمنین بعدى لاحد غیره.

(ثم ضرب بیده الى عضده فرفعه ،

و كان منذ اول ما صعد رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم

شال علیا حتى صارت رجلاه مع ركبة رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم ،

ثم قال : 

معاشر الناس!

هذا على اخیى

و وصیى

و واعى علمى

و خلیفتى على امتى

و على تفسیر كتاب الله عز و جل.

 

« ای مردم بدانید علی و پاکان از اولاد من ،

سنگینی کوچکتر و قرآن ، سنگینی بزرگتر است

و هر کدام از آنها خبر دهنده یکدیگرند و مطابقت با هم دارند

و هرگز ازهم جدا نخواهند شد تا در قیامت بر من وارد شوند .

ای مردم علی و پاکان از اولاد من امین خداوند

در میان مردم هستند و آنها فرمانروا در زمین می باشند.

 

آگاه باشید که من امر رسالت را ادا کردم ،

آگاه باشید که آنچه باید برسانم رساندم،

آگاه باشید که محققاً به شما شنواندم،

آگاه باشید که بر شما آشکار نمودم ،

 

 

آگاه باشید که خداوند عزوجل فرمود

و من هم از جانب پروردگار تبارک و تعالی گفتم .

آگاه باشید که امیرالمؤمنین غیر از برادرم علی نیست

و این منصب بعد از من بر احدی غیر از علی نخواهد بود .

 

( آنگاه بازوی علی (ع) را گرفت و بلند نمود و به حدی بالا برد

 

که پاهای علی (ع) محاذی زانوی پیغمبر ( ص) قرار گرفت و فرمود:

 

ای مردم این علی برادر من و وصی من و مخزن دانش من

و جانشین من برامت و مفسر کتاب خداوند عزوجل می باشد .»

 

اللهم وال من والاه ، و عاد من عاداه و العن من انكره

و اغضب على من جحد حقه .

 

« بار الها دوست بدار هر که علی را دوست بدارد،

دشمن بدارهر که علی را دشمن بدارد ،

دور گردان از رحمت خود آنهائی که انکار کن پیشوائی او را

غضب فرما بر کسانی که غصب کنند حق او را . »

 

الا انه لا یبغض علیا الا شقى و لا یتولا علیا الا تقى

و لا یؤمن به الا مؤمن مخلص .

 

«آگاه باشید که دشمنی با علی نمی کند مگر کسیکه بدبخت است

و دوستی با او نمی ورزد مگر کسیکه پرهیزکار است

و ایمان به او نمی آورد مگر کسیکه ایمان او خالص باشد.»

 

معاشر الناس ! اَلا و انى منذر و على هاد .

معاشر الناس ! انى نبى و على وصیى .

 

« ای مردم بدانید من ترساننده هستم و علی راهنماست.

ای مردم من پیامبر هستم و علی جانشین من است . »

 

معاشر الناس! قد بینت لكم و افهمتكم، و هذا على یفهمكم بعدى.

الا و انى عند انقضاء خطبتى ادعوكم الى مصافقتى

على بیعته و الاقرار به ، ثم مصافقته من بعدى.

الا و انى بایعت الله و على قد بایعنى ،

و انا آخذكم بالبیعة له عن الله عز و جل :

(فمن نكث فانما ینكث على نفسه)

(الفتح ، 10).

 

« ای مردم آنچه لازم بود برای شما روشن نمودم و به شما فهماندم و

بعد از من علی آنچه لازم باشد به شما می فهماند.

 

ای مردم پس از آنکه خطبه من پایان یافت

شما را به دست دادن و بیعت با علی دعوت می نمایم

و بعد از آنکه من با اوبیعت نمودم شما با او بیعت نمایید

و به او تبریک گوئید.

 

 

آگاه باشید من با خداوند عهد و پیمان بسته ام

و علی با من بیعت نموده است و من از طرف

 

 

خداوند عزوجل از شما برای علی بیعت می گیرم.

 (پس هر که عهد شکنی کند ضرر آن برخود اوست .)»

 

سوره فتح آیه10

 

www.tebyan.net

 


نوشته شده در جمعه 10 مهر 1394ساعت 20:5 توسط راحله 313| |


نوشته شده در جمعه 10 مهر 1394ساعت 14:47 توسط راحله 313| |


نوشته شده در جمعه 10 مهر 1394ساعت 14:41 توسط راحله 313| |

فدک هدیه پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س)

فدک سرزمین آباد وحاصل خیزی بود که در نزدیکی « خیبر » قرار داشت . و فاصله آن با مدینه در حدود 140 کیلو متر بود ، که پس از دژ های خیبر ، نقطه اتکای یهودیان حجاز به شمار می رفت . سرزمین فدک تا سال هفتم هجری در دست یهودیان بود و از درآمد آن امرار معاش می کردند . اما در همین سال بود که یهودیان قلعه های خیبر پیمان شکنی کردند ، که در پی آن جنگی بین آنها و مسلمانان در گرفت . سپاه اسلام پس از آنکه یهودیان را در «خیبر» و «وادی القری» و «تیما» در هم شکست ، و خلئی را که در شمال مدینه احساس می کرد با نیروی نظامی اسلام پر نمود . برای پایان دادن به قدرت های یهود در این سرزمین که برای اسلام و مسلمانان کانون خطر و تحریک بر ضد اسلام به شمار می رفتند سفیری به نام «محیط» پیش سران فدک فرستاد . «یوشع بن نون» که ریاست منطقه را بر عهده داشت ، صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح داد و تعهد کرد که نیمی از فدک را در اختیار پیامبر قرار دهد و از این پس زیر لوای اسلام زندگی کند .

 

سرزمین هایی که در اسلام به وسیله جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود متعلق به عموم مسلمانان است و اداره آن به دست فرمانروای اسلام می باشد ، ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد مربوط به شخص پیامبر و امام پس از وی می باشد و اختیار این نوع سرزمین ها با اختیار اوست . می تواند آن را ببخشد ، می تواند اجاره بدهد. یکی از آن موارد اینست که از این املاک و اموال نیازمندی های مشروع نزدیکان خود را به شکل آبرومندی بر طرف سازد .

 

روی این اساس پیامبر «فدک» را به دختر گرامی خود حضرت زهرا (س) بخشید . منظور از بخشیدن این ملک چنانچه که قرائن گواهی می دهد دو چیز است :

 

1 : زمامداری مسلمانان پس از در گذشت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرّر پیامبر با امیر مومنان بود و چنین مقام و منصبی به هزینه سنگینی نیاز دارد . علی (ع) برای حفظ این مقام و منصب می توانست از درآمد این سرزمین حداکثر استفاده را ببرد.

 

2 : دودمان پیامبر که فرد کامل آن یگانه دختر وی و نور دیدگانش حضرت حسن و حسین (ع) بود باید پس از فوت پیامبر به صورت آبرومندی زندگی کنند . برای این هدف پیامبر «فدک» را به دخترش بخشید .

 

محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی می نویسند : وقتی آیه « وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسكِينَ وَ ابْنَ السبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً» (سوره اسرا /26 ) نازل گردید پیامبر دختر خود فاطمه را خواست و فدک را به وی واگذار نمود . ناقل این مطلب ابو سعید خدری است که یکی از صحابه بزرگ رسول خدا می باشد. همه مفسران شیعه و سنی قبول دارند که این آیه در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر نازل گردیده و دختر وی روشن ترین مصداق «ذی القربی» است .


نوشته شده در دو شنبه 6 مهر 1394ساعت 11:36 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 مهر 1394ساعت 14:42 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 مهر 1394ساعت 14:42 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 مهر 1394ساعت 14:39 توسط راحله 313| |


نوشته شده در پنج شنبه 2 مهر 1394ساعت 14:37 توسط راحله 313| |

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin