یـا امیر المومنین حیدر کرار (ع

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ

 

 اى خدا تو بر اهل قبور نشاط و سرور عطا کن

 

اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ‏

 

 خدایا هر فقیر را بى‏نیاز گردان خدایا هر گرسنه را سیر گردان

 

اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدِینٍ‏

 

 خدایا هر برهنه را لباس پوشان خدایا دین هر مدیونى را ادا فرما

 

اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ

 

 خدایا هر غمگینى را دلشاد ساز خدایا هر غریبى

 

 

را به وطن باز رسان خدایا هر اسیرى را آزاد گردان

 

اللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِینَ‏

 

 خدایا مفاسدامور مسلمانان را اصلاح فرما

 

اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاکَ

 

اللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ‏

 

 خدایا هر مریض را شفا عنایت کن خدایا به غناى خود

 

جلو فقر ما را ببند خدایا بدیهاى حال ما را به خوبى صفات خودت تغییر ده

 

اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

 

 خدایا دین ما را ادا فرما و فقر ما را بدل به غنا

 

 

و بى‏نیازى گردان که تو اى خدا بر هر چیز توانایى.


نوشته شده در جمعه 29 خرداد 1394ساعت 15:57 توسط راحله 313| |

 

از صبحگاه حادثه تا اوج بي كران 
مردي شكست در خود و پر زد در آسمان 

مردي شبيه نور ...نه! مردي شبيه خويش 
تابيد بر زمين و رها شد در آسمان 

سر را نهاده بر افقي با شكوه و سرخ 
آنقدر پر فروغ، كه خورشيد، ناتوان

با كوچ غمگنانه و بي باورش، نشست
بهتي عميق در دل تاريك اين جهان 

ما وارثان خدعه و تزوير و حيرتيم 
اومردي از سلالۀ كمياب راستان 

ما دل سپردگان به مرداب عمر و ليك 
جا مانده از عروج شتابان او زمان 

دستم نمي دهد كه تماشا كنم تو را 
اي روح پر كشيده در آفاق بي نشان 

كي كار چون مني است نوشتن ز داغ تو 
اي شعر نانوشته ديوان شاعران 

چرا شبيه هميشه ميان خلوت ما 
براي خواندن شعري طنين گام تو نيست 

مرنج اگر نرسيدي به آرزوي دلت 
تو عاشق و به جز عشق در مرام تو نيست 

تو را چنان كه تويي مثل خويش مي فهمم
كه ماه خواب و خيالت رفيق شام تو نيست 

بگو دوباره بگو از نگار و يار و بهار...
كه روزهاي نرفته تهي زنام تو نيست 

خمار يك غزلم من چنانكه دل ببرد 
شراب شعري از آن سان بجز ز جام تو نيست 

 


نوشته شده در پنج شنبه 14 خرداد 1394ساعت 1:39 توسط راحله 313| |

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin