یـا امیر المومنین حیدر کرار (ع

حضرت فاطمه ی زهرا (س) به عنوان بهترین الگوی تربیتی زن مسلمان،

در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم، چه نوع حجاب و پوششی داشته‎ اند؟

 

در تاریخ نقل شده است که حضرت فاطمه ی زهرا (س) وقتی می‎خواستند به بیرون منزل و نزد پیامبر اکرم (ص) بروند، از پوشش‎ های خاصی، مثل جلباب (چادر) و برقع (رو پوش صورت) استفاده می‎کردند؛[۱۸] علاوه بر این، یکی از حوادثی که بیانگر مقدار حجاب حضرت فاطمه ی زهرا (س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم است، آمدن ایشان به مسجد برای دفاع از قضیه ی فدک است. در داستان غم‎ انگیز غصب فدک آمده است: وقتی ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند که حضرت را از فدک محروم نمایند، ایشان با شکل خاصی از حجاب و پوشش، برای دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند. راوی داستان، شکل خاص حجاب حضرت را این گونه توصیف نموده است:

لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمهٔ من حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛[۱۹]

 

حضرت زهرا (س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم بر سر بستند و جلباب و چادر را، به گونه ای که تمام بدن آن حضرت را می پوشاند و گوشه های آن به زمین می رسید، به تن کردند و به همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود به سوی مسجد حرکت نمودند.

 

قضیه ی فوق گویای آن است که پوشش بیرون از منزل حضرت «خمار» و «جلباب» بوده که قرآن به عنوان حجاب زنان دربیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن یاد کرده است.

 

 رنگ جلباب و چادر قرآنی

چادر و جلباب قرآنی که حضرت فاطمه زهرا (س) در بیرون منزل و در مواجهه با نامحرم از آن استفاده کرده‎ اند چه رنگی داشته است؟

 

قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است و برای عرب زبانان قابل فهم بوده است؛ بنابراین، باید بررسی نمود که زنان صدر اسلام، که نخستین مخاطبان آیه ی جلباب بوده‎ اند، از واژه ی جلباب چه برداشتی داشته اند و تبادر و سبقت ذهنی آنها از آن چه بوده است. در کتاب سنن ابی داود از امّ سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم (ص) قضیه‎ ای نقل شده است که مبین تبادر ذهنی زنان عرب آن زمان است.

 

وقتی آیه ی جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[۲۰] نازل شد، زن های انصار از خانه‎ هایشان خارج شدند، درحالی که پوشش‎های مشکی داشتند؛ گویی کلاغ بالای سر آنها نشسته است.[۲۱]

 

در کتاب عون المعبود، شرح سنن ابی داود در توضیح قضیه ی یاد شده، آمده است:

چون پوشش‎هایی که زنان انصار به عنوان جلابیب از آن استفاده کرده بودند دارای رنگ مشکی بوده است، آنان به کلاغ که رنگ آن مشکی است تشبیه شده‎اند.[۲۲]

 

بعضی از تفاسیر مهم، مانند تفسیر الدر المنثور سیوطی، روح المعانی و تفسیر المیزان نیز در ذیل آیه ی جلباب جریان تاریخی فوق را نقل کرده‎ اند.

 

علاوه بر شاهد تاریخی مذکور، که سکوت پیامبر اکرم (ص) در مقابل رنگ مشکی پوشش زنان انصار، نیز دلیل بر تقریر و تأیید آن است، شواهد لغوی فراوانی نیز برای اثبات این مدعا وجود دارد که اساساً در ریشه‎ی لغوی جلباب رنگ مشکی اخذ شده است؛ زیرا جلباب در لغت از ریشه ی جُلب است و یکی از معانی جُلب در بسیاری از کتاب‎ های لغوی معتبر، تیرگی و سیاهی است[۲۳]؛ مثلاً جُلب اللیل به معنای سیاهی شب آمده است. ابن منظور، صاحب کتاب لغت معتبر لسان العرب، پس از نقل شعری که بخشی از آن «و جُلب اللیل یطرده النهار» است تصریح نموده که گوینده ی شعر از جُلب، سواد و سیاهی را اراده کرده است.[۲۴]

 

علاوه بر این، در بعضی از کتاب‎های لغوی معتبر، شواهدی از زبان عربی نقل شده، که جُلب در آنها به معنای تیرگی و سیاهی به کار رفته است؛[۲۵] هم‎چنین در برخی از کتاب هایی که درباره ی انواع لباس‎ های اسلامی نوشته شده اند، جلباب به پوشش گسترده‎ی مشکی که زن روی لباس‎ های دیگر می‎پوشد معنا شده است.[۲۶]

 

از مجموع شواهد لغوی، تفسیری و تاریخی مذکور، به روشنی استفاده می‎شود که رنگ جلباب و چادر زنان عرب هنگام نزول آیه ی شریفه، مشکی بوده است؛ بنابراین، می‎توان گفت که چادر مشکی منشأ و ریشه ی قرآنی دارد.

 

حال که ثابت شد چادر مشکی ریشه ی قرآنی و اسلامی دارد، پرسش مهم این است که آیا حکومت اسلامی ـ که فلسفه ی وجودی آن اجرای احکام قرآن است و برای تحقق احکام اسلام و قرآن این همه شهید و جانباز تقدیم خدا و قرآن نموده است ـ می‎تواند در مراکز اداری خود، به عنوان مهم ترین مراکز الگو سازی، چادر مشکی را به عنوان حجاب برتر و یکی از ملاک‎ های گزینش زنان مورد توجه قرار دهد یا خیر؟

 

پاسخ سؤال فوق مثبت است؛ زیرا پس از اثبات ریشه ی قرآنی و اسلامی برای چادر مشکی، وظیفه‎ی مسئولان یک حکومت قرآنی و اسلامی است که زمینه ی ترویج و تبلیغ عملی آموزه‎ های قرآنی و از جمله استفاده از چادر مشکی را در مراکز اداری خود فراهم نمایند؛ و حتی هنگام گزینش کارمندان زن‎، التزام عملی به حجاب قرآنی و اسلامی را به عنوان یکی از ملاک‎های گزینش و ارزش یابی مورد توجه قرار دهند.

 

با توجه به آنچه ذکر شد پاسخ این پرسش و شبهه که «چرا چادر سیاه در ادارات ملاک ارزشیابی است»،[۲۷] روشن می‎گردد.

 

________________________________________

پی نوشت:

[۱۸]. صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۳: «فتجلببت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها و ارادت النبی(ص).»

[۱۹]. طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۸.

[۲۰]. سوره ی احزاب (۳۳)، آیه ی ۵۹.

[۲۱]. لمّا نزلت هذه الآیهٔ «یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الانصار کأنّ علی رؤسهن الغربان من اکسیهٔ سود یلبسنها: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۱۸۲.

[۲۲]. عون المعبود، شرح سنن ابی داود، ج ۱۱، ص ۱۵۹.

[۲۳]. به عنوان نمونه ر. ک: لسان العرب، القاموس المحیط، اقرب الموارد، منتهی الارب فی لغهٔ العرب، محیط المحیط، معجم الوسیط ذیل ریشه‎ی جلب.

[۲۴]. لسان العرب، ذیل ریشه ی جلب.

[۲۵]. العین خلیل و تاج العروس زبیدی، ذیل ریشه ی جلب.

[۲۶]. الجلباب: کساء اسود تلبسه المرأهٔ فوق ثیابها، الخطیب العدنانی، الملابس و الزینهٔ فی الاسلام، (فی اسماء و انواع الملابس القدیمه و الحدیثه)، ص ۱۹۰.

[۲۷]. فاطمه خاتمی، روزنامه‎ ی ایران، شماره ی ۱۶۲۷، ۲ مهرماه ۷۹، ص ۴.

 


نوشته شده در شنبه 29 خرداد 1395ساعت 15:50 توسط راحله 313| |

دور شدم از اين و آن با خودم آشنا شدم 
آينه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چين، قند و شكر نمی خرم
نقره و زر نخواستم، صاحب كيميا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم 
دانهء عشق كاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه است
با تو پر از قصيده ام، با تو غزل سرا شدم

"ای كه ملول می شوی از نفس فرشته ها"
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من باز كن، آيه ای بخوان 
حرف بزن كه مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذره ام آفتاب شد
پيش تو سيدالبشر سيدةالنسا شدم

پشت سرت من و علی قامت عشق بسته ايم
تو همه مقتدا شدی ... من همه اقتدا شدم

من به تو دست ياعلی ... داده ام از صميم دل
مرگ جدام كرده است ... از تو اگر جدا شدم

لحظهء آخرين غزل، ترس ندارم از اجل
پيرهن تو در بغل، با تو دو باره "ما" شدم

 

وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد 
 

نوشته شده در پنج شنبه 27 خرداد 1395ساعت 10:22 توسط راحله 313| |

نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست


نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست


نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست


نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست


نوشته شده در سه شنبه 25 خرداد 1395ساعت 23:44 توسط راحله 313| |

بسم رب الشهید


اول کار
یک روایت بگویم از شخصی
قالَ رزمنده ای که جا مانده :


به خداوندی خدا سوگند
به زمینی که آفریده قسم
زیر این آسمان چرخ کبود


بچه بازی که نیست دادنِ جان
جگری همچو شیر میخواهد
منِ بی عرضه ادعا دارم


نیمه شب / مستند / روایت فتح
آلیاژِ صدای آوینی !
با همان لحن خاص میفرمود :


به دوکوهه رسیدم و دیدم
روی دیوار یادگاری بود
خیره شد چشم من به این جمله :


حرف من را مجیدِ پازوکی
در تفحص نشاند، بر کرسی
پیکرش روی مین تلاوت کرد :


دستغیب و سعیدِ طوقانی
مدنی و حسینِ فهمیده
نه به سنِ کم است نه ریشِ سفید


سابقه جای خود ، خمینی (ره) گفت :
که است
طیّب و شاهرخ نمونه ی آن


به اسیری که آمده گفتند :
ای مهاجر بگو ز احوالت
با دلی خون و چشم گریان گفت :


سرِ قبری خبرنگاری گفت:
اکبرت رفت ، خودت که جانبازی
پدر آن شهید پاسخ داد :


بین فرزندهای یک خانه
هر گلی دارد عطری و امّا
مادر یک شهید میداند


چشم فرزند یک شهید افتاد
جلوی مدرسه به باباها
بهر تسکین درد خود میگفت


دشت سمسور و محسنِ سیفی
دهلران دست احمدِ گلبان
حاجیان رفت تا بگوید که


خنده های شفیعی و عبدی
در کفن آتشی به جانها زد
معنی رفتنش فقط این بود


شهرک غرب/فتنه گر/خودرو
یک بسیجی کف زمین له شد
سال هشتاد و هشت فهمیدیم


روح پاک علی خلیلی شاد
خون ز رگهای غیرتش پاشید
غرق خون مثل مرد ثابت کرد


کاروانِ مدافعان حرم
چشم امید من به سوی شماست
آه ، یادم نبود این نکته :



مرز مردن و شهادت، خون نیست، است ..

التماس دعا


نوشته شده در شنبه 22 خرداد 1395ساعت 19:57 توسط راحله 313| |

هنوز این کوچه ها این کوچه ها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد

هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نیستان در نیستان زخمه های شعله ور دارد

نمی گویم تو پایان بهاری بعد تو امّا
بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد

اگر خورشید رفت این آسمان خورشید می زاید
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد

در این بازار عاشق تر کسی کز خود نمی گوید
همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد

مخواه از نا برادرها که یار و مونست باشند
عزیز مصر بودن یوسف من! درد سر دارد

دو روزی مهربانا غربت ما را تحمّل کن
می آید آن که از درد تمام ما خبر دارد


نوشته شده در جمعه 21 خرداد 1395ساعت 18:1 توسط راحله 313| |


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 22:32 توسط راحله 313| |

اللهم عجل لولیک الفرج

چند سالی یوسف از جرم زلیخا حبس شد ..
حبس مهدی از گناه ما هزاران ساله است ..

بهترین هدیه به امام زمان (عج)

ترک یک گناه است

التماس دعای فرج


اللّهُمَّ عَجِّل فِي فَرَجِ مَولاٰنٰا صاٰحِبَ الْزَّمٰان (عج)

 


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 21:55 توسط راحله 313| |

 

برای رهبرم

یک نفر با خون خود در فکرحفظ سنگر است
یک نفر با علم خود درحال حفظ منبر است

نیست فرقی بین موشک با قلم وقتی هدف
پاسداری از نظام و انقلاب و کشور است 

از دمشق و سامرا تا شام تا کرب و بلا
کل دنیا زیر پای بچه های حیدر است

وعده ان تنصرو الله خدا را دیده ایم
در نگاه رهبری که فکر فتح خیبر است

رهبری که همچو روح الله از نسل علی ست
رهبری که یادگار لاله های پرپر است

رهبری که میوزد بوی خمینی از تنش
رهبری که خار چشم دشمنان ابتر است

لحظه ای لب ترکند، شک نیست دنیا شاهد
صلح نه بلکه وقوع کربلایی دیگر است

ما نمی ترسیم از نیرنگ و تزویر خواص
رهبر ما دیده بان فتنه های " اکبر " است.


نوشته شده در جمعه 7 خرداد 1395ساعت 21:38 توسط راحله 313| |

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin